زندگی استاد دکتر منصور بهرامی

شرح مختصری از زندگی استاد دکتر منصور بهرامی متخصص برجسته اطفال

تولد و تحصیلات:

استاد دکتر منصور بهرامی در سال ۱۳۱۸ در شهرستان خمین، در خانواده‌ای فرهیخته دیده به جهان گشود. عشق به دانش و خدمت از کودکی در نهادش ریشه دواند. پس از اتمام تحصیلات متوسطه، در سال ۱۳۴۵ مدرک دکترای پزشکی عمومی را از دانشگاه تهران دریافت کرد و در سال ۱۳۵۱ با کسب تخصص اطفال زیر نظر استاد بی‌بدیل، دکتر محمد قریب، به جرگه‌ی نخبگان طب کودکان ایران پیوست.

مسیر خدمت:

دکتر بهرامی بیش از چهار دهه از عمر گران‌قدرش را صرف سلامت کودکان ایران کرد. از ریاست بخش اطفال مرکز شهدای تجریش (۱۳۶۳–۱۳۸۳) تا معاون آموزشی گروه کودکان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، و از عضویت هیئت ممتحنه بورد تخصصی اطفال تا سرپرستی دفتر آموزش مداوم، ردپای تلاش‌های او در تمامی عرصه‌های پزشکی کودکان دیده می‌شود. او همچنین با تألیف مقالات و سرپرستی فصلنامه‌ی “شیر مادر”، گام‌های بلندی در ترویج علم طب کودکان کشور  برداشت.

جهان‌آموخته‌ی میهن‌پرست:

برای تکمیل دانش، جهان را درنوردید: از دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا تا انستیتو تغذیه‌ی هند، و از لندن تا بنگلادش. هر سفر برای او فرصتی بود تا دانشی نو بیاموزد و آن را چون ارمغانی به وطن بازگرداند.

خدمات ماندگار:

  • ترویج تغذیه با شیر مادر در روزگاری که این باور نهادینه نشده بود.
  • نقش کلیدی در برنامه‌های واکسیناسیون ملی و کنترل بیماری‌های کودکان.
  • پایه‌گذاری مراقبت‌های ادغام‌یافته‌ی ناخوشی های اطفال (مانا).
  • مبارزه با بیماری‌های اسهالی و ترویج مصرف ORS برای نجات جان هزاران کودک.

 

همراه بزرگان:

او از محضر استادانی چون دکتر قریب، دکتر ضیایی و دکتر ملک‌افضلی بهره برد و در کنار وزیرانی چون دکتر مرندی، طرح‌های ملی سلامت را پیش برد. دوستی‌اش با چهره‌هایی مانند  دکتر سیادتی و دکتر خاتمی، نه‌تنها فصل‌های درخشانی از همکاری علمی، بلکه درس‌هایی از اخلاق پزشکی را رقم زد.

تقدیرها و میراث:

لوح‌های تقدیر بسیاری از  نهادهای علمی و وزارت بهداشت دریافت کرد. اما بزرگ‌ترین میراث دکتر بهرامی، نسلی از پزشکان متعهد است که با الهام از او، راه خدمت به کودکان ایران را ادامه می‌دهند.
دکتر منصور بهرامی نه‌تنها یک پزشک، که معلمی انسان‌ساز و پیشگامی خستگی‌ناپذیر است. عشق او به کودکان، از بخش های کودکان تا کلاس‌های درس دانشگاه، همواره زنده خواهد ماند. امروز ایران، وامدار مردی است که علم را با اخلاق آمیخت و عمرش را وقف آینده‌ی این سرزمین کرد.

به قلم دکتر منصور بهرامی:

یکی از بهترین ایام زندگی پزشکی من همکاری نزدیک با استاد فقید دکتر محسن ضیایی است. ایشان داماد استاد قریب بودند و هر هفته یک روز در برنامه های آموزشی مرکز طبی شرکت می کردند و صبح آخرین روزی که من به عنوان چیف رزیدنت مراسم گزارش صبحگاهی را برگزار کردم از مرکز پزشکی شهدای تجریش تلفنی از من خواستند که به آن جا مراجعه کنم و از همان روز در آن مرکز تازه تأسیس مشغول کار شدم.  جناب دکتر ضیایی که مسولیت بخش سازمان پزشکی آن زمان را به عهده داشتند ریاست بخش اطفال را هم عهدار بودند . آن مرکز در آن زمان به حداکثر شهرت و قدرت رسید و هنوز قوی ترین مرکز آموزشی دانشگاه شهید بهشتی است. دکتر ضیایی مدت ها در دانشگاه های تهران،  شیراز و مشهد خدمات ارزنده داشتند. حدود سال 1356 به دانشگاه جانز هاپکینز در مریلند بازگشت. ارتباط عمیق و غیر قابل توصیف من تا پایان عمر آن مرحوم ادامه داشت.

آنچه شخص را متحول می کند هم نشینی با بزرگان هم رشته است. از خوش شانسی های خودم در ارتباط با بزرگان رشته کودکان چند نکته دیگر را عرض می کنم:

من در سال 1345 بلافاصله بعد از خاتمه تحصیل به عنوان سپاهی بهداشت به کردستان رفتم، ریاست سپاه بهداشت استان آقای دکتر ملک افضلی بودند. من حدود 4 سال با ایشان همکاری نزدیک داشتم (2 سال سربازی و 2 سال طرح مناطق محروم) آنچنان همکاری صمیمی بین ما برقرار شد که هنوز هم ادامه دارد. پایگاه من به عنوان بهترین در استان مورد بازدید وزیر وقت دکتر شاهقلی قرار گرفت. بلافاصله بعد از خاتمه وظایف قانونی در دومین سال شروع مرکز طبی رزیدنت شدم و خیلی شانس آوردم که مورد محبت استاد قریب و استاد اهری قرار گرفتم. روزی مرحوم استاد قریب از من سوال کرد حاضری به فرانسه برای  دوره تکمیلی بروی؟ با خوشحالی جواب مثبت دادم و روز بعد به اتفاق ایشان برای انجام کارها به سفارت فرانسه رفتیم .

و اما بعد ازانقلاب من که به هیچ وجه با آقای دکتر مرندی آشنایی نداشتم روزی به بخش کودکان زنگ زدند و خواستند که من به دفتر ایشان بروم (معاونت بهداشتی وزارت بهداشت) فردای آن روز به حضورشان رسیدم و همان شد که تا پایان دو دوره وزارت ایشان شاید مجموعا 12 سال مداوم یکی از ده- دورازده نفری بودم که آنچه سازمان بهداشت جهانی می خواست دوره آن را در محلی که تعیین می کرد می گذراندیم و آن مطالب را در دانشگاه های کشور تدریس می کردیم.

منظور من نقش بزرگان هر رشته در پرورش شاگردان خود است. علم در کتاب ها و وسایل ارتباط جمعی امروز فراوان است اما گویا علم تنها کافی نیست و عمل می خواهد. می خواهم بگویم آنچه مهم است افراد و اساتید اثرگذار است.

خوشحالم که اعلام کنم از دوره بعد از مرحوم استاد قریب که مرحوم دکتر رضا معظمی مسولیت اداره انجمن را به عهده گرفتند و تمام دوره های بعد به جز شاید یکی دو دوره که در ایران حضور نداشتم به عضویت هیئت مدیره انتخاب می شدم و خود فرصتی بود برای معاشرت و دوستی عمیق و نزدیک با بزرگان طب کودکان که پیوسته قدردان این نعمت بوده و هستم. هم نشینی و عمق دوستی و علاقه با مرحوم دکتر معظمی و مرحوم دکتر سیادتی و جناب آقای دکتر خاتمی اندوخته بی نظیری است که به آن مفتخرم.

 دکتر منصور بهرامی

بزرگ‌ترین ثروت من، لبخند کودکی است که به سلامت می‌خندد.”